باید بدین نکته اشاره کرد که این اقدام نه تنها توهین به خون فلسطینیانی است که با سلاحهای کشتار جمعی اسرائیل به شهادت رسیدند و نهتنها توهین به آنانی است که در آینده بهعلت همین سلاحهای کشتار جمعی به کام مرگ کشانده خواهند شد بلکه فراتر از تمام اینها، این درخواست و این تصمیم ضربهای دردناک و هولناک به کل مسئله فلسطین و بهویژه به تمامی کسانی است که در عرصهای بینالمللی پنهان و آشکارا میکوشند تا ماهیت جنایتکارانه این رژیم را برملا کرده و حقیقت رخدادهای کنونی در اراضی فلسطین ازجمله ادامه شهرکسازیها و تجاوز و توهین به مقدسات مسلمانان و نقض حقوق بشر را بر همگان نمایان و روشن سازند.
حکومت خودگردان چنین توجیه میکند که عباس تحت فشار بوده است تا با خودداری از مناقشه این گزارش، مذاکرات سازش به نابودی کشانده نشود و نیز سلام فیاض مورد تهدید بوده که درصورت دعوت برای مناقشه این گزارش، تمامی کمکهای آمریکا به حکومت خودگردان قطع خواهد شد و اسرائیل هم درآمدهای مالیاتی را که حکومت خودگردان برای پرداخت حقوق کارمندان خود به آنها نیاز دارد، متوقف خواهد ساخت؛ اما از نگاه افکار عمومی عربی تمامی این توجیهات مردود و ناپذیرفتنی است و هیچ تحلیل سیاسیای را برنمیتابد.
این بهانه هم که کشورهای عربی و اسلامی در این تصمیم دخیل و شریک بودهاند - ادعایی که بطلان آن بعد از اظهار نظرهای شمار زیادی از نمایندگان این کشورها اثبات شد – بهانهای بدتر از گناه است چرا که مسئول سرنوشت ملت فلسطین، کادر رهبری فلسطین است که مجاز به اتخاذ تصمیم برای صیانت از حقوق آنان است و از اینرو میباید تصمیم درست را چه با موافقت و چه با وجود مخالفت کشورهای عربی یا اسلامی اتخاذ کند.
واقعیت این است که افکار عمومی عرب که از سازمانهای عدالت بینالمللی تاکنون موضعی به نفع خود ندیده است، به چنین گزارشی اعتماد کرد و احتمال انتقال آن به شورای امنیت را نزدیک به یقین دید. اسرائیل نیز برای نخستین بار بود که در دام میافتاد و خود را در برابر آنچه میتوان مواخذه سیاسی، حقوقی و اخلاقی کم نظیری نامید، میدید.
جهان عرب به مانند تمامی طرفداران حقوق فلسطینیان در گوشه و کنار جهان بیصبرانه منتظر این فرصت بود تا دولتهای دمکراتیک و آزاد حامی اسرائیل را در برابر جنایات این رژیم قرار دهد و بدین ترتیب آنها را به متوقفسازی حمایت از اسرائیل و جلوگیری از مؤاخذه و مجازات آن وادار سازند.
در چنین شرایط نادر و بیسابقهای، برای نخستین بار کمیته حقیقتیاب بینالمللی تشکیل شد و امکان صدور و انتشار گزارشی از سوی هیأتی وابسته به سازمان ملل فراهم شد و ریاست آن به دست شخصیتی از آفریقای جنوبی واگذار شد تا هیچ کدام از طرفداران اسرائیل آن را متهم به جانبداری از ملت عرب و فلسطینیان نکند.
گزارش منتشر شد و بهرغم تمامی کاستیهایش، سیاست جنگافروزانه اسرائیل را محکوم کرد، از این رژیم بهعلت استفاده از سلاحهای کشتار جمعی مانند گلولههای فسفر سفید و خمپارههای میخی علیه مناطق انتقاد کرد و به استناد گزارشهای پزشکان بیگانه، این گزارش تاکید کرد که ارتش اسرائیل گلولههای دائم علیه شهروندان به کار گرفته و از بمبهای اورانیوم غنی شده و ناشده استفاده کرده است.
این گزارش همچنین این نکته را مخفی نگذارد که ارتش اسرائیل اساس حیات مدنی در نوار غزه، زیربنای صنعتی، شبکههای تولید موادغذایی، تاسیسات آبی و فاضلاب و مسکن آن را هدف قرار داده که این امر نقض قانون بینالملل و جنایت جنگی میتواند باشد.
با برملا شدن چنین حقایقی برای افکار عمومی هیچ شکی باقی نماند که اسرائیل علنا محکوم خواهد شد و چه بسا برخی از فرماندهان و مسئولان نظامی آن که بنا به این گزارش از شهروندان فلسطینی بهعنوان سپر انسانی استفاده کردهاند بهعلت ارتکاب جنایت جنگی تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.
با این حال، حکومت خودگردان تصمیم خودسرانهای گرفت. به جرأت میتوان گفت تصمیم حکومت خودگردان در این باره نه تنها قدرت تثبیت ناشده آن را تقویت نخواهد کرد بلکه ضربهای مهلک بدان وارد خواهد آورد که نخواهد گذارد دیگر پا بگیرد و برعکس باور تصمیمگیرندگان در این باره، پیش دستی در نجات دادن اسرائیل از این دام نه تنها موضع آن را درقبال فلسطینیان نرم و انعطاف پذیر نخواهد کرد بلکه بیش از پیش قضیه فلسطین را خوار خواهد داشت و تندروهای اسرائیلی را در درستی سیاستهایشان تقویت خواهد کرد.
تشکیل کمیته حقیقت یاب از سوی حکومت خودگردان پس از عقیم کردن این گزارش راه به دهی نخواهد برد؛ تمامی اعتمادها به این حکومت از بین رفته است و مسئله وحدت ملی فلسطین وارد بحرانی جدید شده است و این نکته نیز بر همگان ثابت شد که رویکرد ایالات متحده در تلاش برای صلح نه بر تحقق سازشی عادلانه برای پایاندهی به بحران خاورمیانه بلکه بر تضعیف اعتماد ملت فلسطین به رهبران آن پایهگذاری شده است.
از این رو، تنها زمانی میتوان اعتماد افکار عمومی فلسطین را جلب کرد و اعتماد از دسترفته طرفداران حقوق فلسطینیان در تمام نقاط جهان را بازگرداند که تمامی مسئولان و تصمیمگیرندگان در این باره از سمت خود کنارهگیری کرده و عرصه را برای نسل جدیدی از رهبران با مسئولیتتر فلسطینی باز کند.
ما در اینجا نه در برابر سیاستی قابل توجیه و فهم بلکه در برابر آنچه میتوان آن را هاراگیری(شیوه خودکشی ساموراییهای ژاپنی) فلسطینی نامید قرار داریم که آثاری جبرانناپذیر بر روند مسئله فلسطین طی سالهای آینده خواهد گذارد؛ رهبری کنونی دیگر نمیتواند به نام فلسطینیان سخن گوید و دیگر آن جایگاه را ندارد تا بدان اجازه داده شود از حقوق فلسطینیان دفاع کند.
الجزیره-10 اکتبر 2009